این روزها وقتی از کنار بیمارستان می‌گذری بیشتر تمرکزت روی کاغذهایی می‌رود که نشان از درد جامعه است لذا دعاهایت از سمت بیماران به مشکل گشایی این خانواده‌ها سوق می‌یابد.

کاغذهایی کوچک و بزرگ (اعلامیه) با مضمون «کلیه فروشی، داریم!» و «کلیه فروشی، خریداریم!» در دیوارهای بیمارستان نقش بسته و دیدگان هر شهروندی را به خود جذب می‌کند.

روی برخی از این اعلامیه‌ها نوع گروه خونی هم نوشته شده که مثلا کلیه ب منفی یا کلیه آ مثبت داریم و در پایین صفحه نیز شماره تماس آنها درج شده که به راحتی بتوان وارد معامله شد.
معامله‌ای که ممکن است سلامتی آنها را به خطر اندازد، اما مشکلات مالی و فقر آنقدر روی شانه‌های برخی سنگینی می‌کند که قید این احتمال و خطر را می‌زنند.

خریداری یا دلال، قیمت ۴۰۰ تومان

برای انجام معامله‌ای که پر از درد است با یکی از فروشنده‌های کلیه تماس گرفتم، غم در صدایش را کاملا متوجه شده و دوست داری به همنوع خود بیشتر کمک کنی ولی او به ته خط رسیده است.

چهار شماره آخرش ۴۷۶۸ بود و از غم صدایش حس عجیبی بهم دست داد تا بدون پرسیدن اسمش فقط قیمت بپرسم و او مهربانانه گفت: آیا مریض خودتی یا دلالی و می‌خواهی چانه بزنی؟

پشت خط ساکت بودم، نمی‌تواستم حرفی بزنم در نهایت خودش گفت: الهی که خدا به خودت با بیمارت صحت و سلامتی کامل عنایت کند.

گروه خونی من اُ مثبت است و برگ آزمایش‌هایم آماده است اگر ‌خریداری از ۴۰۰ میلیون تومان کمتر نمی‌توانم بدهم آن هم بخاطر بیماری دخترم که نمی‌خواهم از دستم برود.

بغض گلویم را گرفت ولی همچنان می‌خواستم بدون صحبت کردن به حرف هایش گوش دهم و از طرفی نمی‌خواستم آسیب روانی بیشتری متحمل شود که خریدار نیستم!

در ادامه گفت: به جان تک دخترم شیدا، من از همه بیشتر درد مریض داری را می‌فهمم ولی باور کن این پول را نیاز دارم.

خیلی دلم می‌خواست بگویم خریدارم تا صدای خنده‌هاش و خوشحالیش را بشنوم اما نه بیمارم و نه برای خرید کلیه پول دارم.

سعی کردم بدون بغض بگویم خبرنگارنم ولی دلم نیامد و با کمی تعلل گفتم: اجازه دهید مشورت کنم بعد باهاتون تماس می‌گیرم اما شما هم ناراحت نباشید خدا بزرگ است، او هم با زبان ساده گفت: می‌دونم پسرم خدا بزرگ است اما دل من …، ادامه‌اش را قورت داد و گفت: اگر خواستید در خدمتم.

هزینه انتقال کلیه بر عهده خودتان است

بین ده‌ها شماره، فروشنده دیگری را انتخاب و سعی کردم بر احساساتم غلبه کنم تا به عنوان یک‌ خریدار با او هم صحبت شوم.

خودش را سامیار معرفی و در خصوص قیمت می‌گوید: اگر بتوانید یک ماه صبر کنید می‌توانم یکی از کلیه‌های خودم‌ را در اختیارتان ‌بگذارم ولی به غیر از هزینه آزمایش اولیه هر هزینه دیگری به عهده خودتان است.

همراه همسر و سه فرزندم در خانه‌ای اجاره‌ای به سختی زندگی می‌کنیم، چون توان پرداخت کرایه و رهن خانه ندارم می‌خواهم با پول فروش کلیه‌ام، خانه‌ای کوچک در روستایمان بخرم تا سرپناه خانواده باشد.

او در ادامه گفت: کلیه من سالم است و اهل سیگار و هر گونه مواد الکلی و مخرب و مخدر نیستم و گواهی‌ها و تاییدیه پزشکی مراتب سالم بودن کلیه را نیز دارم.

عزیز با اشاره به اینکه کلیه اش از گروه خونی اُ مثبت است، افزود: در یک گروه تلگرامی خریداری پیدا شده که حاضر به پرداخت ۴۵۰ میلیون تومان است و امیدوارم مشکلی نباشد تا بتوانم با فروش کلیه، مشکلات مالی ام را حل کنم.

با کمی گشت و گذار در بازار کلیه متوجه متفاوت بودن قیمت اعضای بدن شدم.

سیگار کشیدن یا نکشیدن، جوان بودن، بیماری نداشتن هم می‌تواند روی قیمت تاثیر بگذارد. آنطور که برخی از آگهی‌ها نشان می‌دهد کلیه ممکن است بین ۸۰ میلیون تا ۴۵۰ میلیون تومان هم قیمت داشته باشد.

کلیه دیگرم را هم می‌فروختم زندگی‌مان بهتر می‌شد

با پرس و جو از دیگران در مورد اینکه آیا کسی را می‌شناسید که کلیه خود را فروخته باشد به فردی رسیدیم که حرف‌هایش گلایه از دنیا بود.

فاطمه یکی از کسانی است که کلیه خود را به فرد دیگری اهدا کرده است با او بیشتر گفت وگو کردم.

حال کنونی‌تان به سبب داشتن یک کلیه چطور است؟

خوب که چه عرض کنم، وقتی یکی از اعضای بدن را خودت حذف کرده‌ای آن هم برای پول مشخص است که فقیر هستیم و درد زندگی‌ام آنقدر زیاد است که درد بدن در لا به لای آن گم می‌شود.

حالم!! شما بنویسید خوب است. کاش دنیا برایم سرنوشت دیگری داشت و حالم واقعا خوب بود.

 فروش کلیه دردی از زندگی‌تان را دوا نکرد؟

چرا اتفاقا برایم کلی پول بود اما اگر کلیه دیگرم را هم می‌توانستم بفروشم حداقل بدهی‌های همسرم و خانواده‌ام تمام می‌شد و راحت تر می‌توانستم زندگی کنم.

با اینکه مستاجریم خدا را شکر با فروختن کلیه میزان قابل توجهی از بدهی‌هایمان کم شد چون اگر پرداخت نمی‌کردیم چون سودش روز شمار بود بنابراین بدهی روز به روز بیشتر و توان ما برای پرداخت کمتر می‌شد.

البته شاید بگویید چرا همسرم کلیه‌اش را نفروخت؟ به خاطر بیماریش نمی‌توانست این کار را بکند البته حاضرم جانم را هم برایش بدهم، آخه روزگار رسم ناسازگاری با ما داشت.

 پیوند کلیه‌تان را کجا انجام دادید؟

ما اوایل در دیوار بیمارستان‌ها آگهی چسباندیم و چند مشتری با ما تماس گرفت و در نهایت با یک دلالی که با کشور عراق در ارتباط بود کلیه‌ام را در بیمارستان‌های عراق به یک بیمار عراقی فروختیم آن هم به دلار.

اما الان دیگر اوضاع عوض شده و از طریق فضای مجازی می‌توان کلی مشتری داخلی پیدا کرد که به کلیه گروه خونی شما نیاز دارند.

البته خدا کسی را به این روز نیندازد که مجبور به فروش کلیه شود ولی چه می‌شود کرد وقتی سرنوشت ما اینگونه رقم خورد.

اگر امکانش باشد در مورد قیمت و هزینه‌های عمل و فروختن کلیه نمی‌خواهم حرفی بزنم.

در زمان گرفتاری فامیل و اطرافیان کمک‌تان نکردند؟

فامیل‌مان بسیار اندک است و در حد انگشتان دست که هر کدام سختی‌ها و مشکلات زندگی خودشان را دارند.

اگر بیماری همسرم نبود مسلما زندگی بهتری داشتیم، جزو خانواده‌هایی نیستیم که دست‌مان را جلوی دیگران دراز کنیم به همین خاطر عضو بدنم را فروختم تا محتاج دیگران نشوم.

 نظرتون در مورد خرید و فروش کلیه و اعضای بدن چیست؟

اوایل خودم نمی‌توانستم بپذیرم که فردی به خاطر پول می‌خواهد عضوی از بدن خود را با کالای دیگر عوض کند اما خودتان که می‌بینید، در چه وضعی هستم.

الان می‌فهمم هر کسی که می‌فروشد مطمعنا به آخر خط رسیده و چاره‌ای جز این ندارد تا زندگی خود و خانواده‌اش را نجات دهد.

گاهی که آگهی‌های خرید و فروش‌های اعضای بدن را می‌بینم از درون و اعماق قلبم ناراحت می‌شوم و هم‌ذات‌پنداری می‌کنم چرا که خودم درد کشیده این معاملات هستم.


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *